🔻
در سال دوم هجرت دو ماه قبل از جنگ بدر، پیامبر اکرم پسرعمه خود عبدالله بن جحش را همراه ۸ نفر به منطقه نخلة فرستاد تا اخبار قریش را برای ایشان بیاورند. آنان در این منطقه به کاروان قریش برخوردند و کاروانیان از دیدن آنها ترسیدند، اما آن روز، روز آخر ماه رجب و در قانون عرب جنگ در ماههای حرام، ممنوع بود. مسلمانان اگر این قانون را میشکستند و با اینها جنگ میکردند در جزیرةالعرب بهعنوان یک سنتشکن شناخته میشدند و اگر هم صبر میکردند تا وارد شعبان شوند، کاروان قریش وارد محدوده مکه میشد و دیگر مسلمانان نمیتوانستند با این کاروان کاری داشته باشند.
کاروانیان قریش دیدند، یکی از مسلمانان سرِ خود را تراشیده است و دیگر خیالشان راحت شد و گمان کردند اینها برای حج عمره به اینسو آمدهاند و دست از آمادگی برای جنگ برداشتند؛ اما مسلمانان با همه این وجود آنها را غافلگیر کردند و با پرتاب تیر، یک نفر از کاروانیان را کشتند و با هجوم خود دو نفرشان را اسیر کردند و بقیه گریختند.
🔻
کاروان تجاری غنیمت گرفته شده با اسیران به مدینه آمد. عبدالله خمس غنایم را برای پیامبر کنار گذاشت و بقیه را بین یاران خود تقسیم کرد. نقل است وقتی به مدینه رسیدند پیامبر به آنان فرمود: «من به شما فرمان نداده بودم که در ماه حرام بجنگید!» و از تصرف در غنایم و تحویل گرفتن اسیران نیز خودداری کرد. مسلمانان نیز شروع به سرزنش عبدالله و یارانش کردند و قریش نیز شروع به تبلیغ علیه مسلمانان که محمد و یارانشان ماه حرام را حلال شمردهاند!
🔻
در این فضا آیه ۲۱۷ سوره مبارکه بقره نازل شد: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ» از تو در باره جنگ در ماه حرام مىپرسند. «قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ» بگو: «جنگ در آن، گناهى بزرگ است» اما کافران از این نکته سوءاستفاده نکنند؛ چون کار آنها بدتر است. «وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» و باز داشتن از راه خدا و کفرورزیدن به او و [باز داشتن از] مسجدالحرام [حج]، و بیرونراندن اهل آن از آنجا، نزد خدا [گناهى] بزرگتر، و فتنهانگیزی از کشتار بزرگتر است.
تا به این فراز رسید: «وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا» آنان پیوسته با شما مىجنگند تا - اگر بتوانند - شما را از دینتان برگردانند؛ [آیه ادامه دارد.]
🔻
«زالَ و یَزالُ» فعل و به معنای تغییرکردن از حالتی یا مکانی است، حال اگر امری همیشه ثابت و بدون تغییر باشد، یک لای نفی بر سر «یزال» میآورند و میگویند: «لا یَزال چنین است»، یعنی پیوسته و همیشه چنین است.
گاهی این امر همیشگی اَمد [انتها] ندارد، مثلاً میگوید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفین» اگر خداوند میخواست اراده میکرد همه مردم بر یک دین و فرهنگ واحد باشند؛ ولی چنین اراده نکرده است و همیشه انسانها بر دین و فرهنگهای مختلف هستند.
گاهی نیز یک سنت ثابت و همیشگی است تا غایت و انتهایش محقق شود و در آیه ۲۱۷ سوره بقره از این جنس است، خداوند میفرماید کافران همیشه و پیوسته با شما میجنگند؛ تا کی این جنگ ادامه دارد؟! تا وقتی که شما را از دینتان بازگردانند، اگر بتوانند!
این فراز «وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا» میگوید تقابل شما با کفار تمامیندارد تا وقتی که کامل از دینتان بازگردید، حالا بروید بر سر یک پرونده مذاکره کنید، هستهای حل شود، موشکی هست، موشکی حل شود، حقوق اقلیتها و آزادی بیان و حقوق بشر و تعارضاتش با امور مختلف دین شما است! خلاصه تا دست از دینتان برندارید، آنها دست از سر شما برنمیدارند.
...........
در مورد این یادداشت برخی مدعی بودند آیه ۲۱۷ سوره مبارکه بقره «یسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یزالُونَ یقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا...» که مورد استناد قرار گرفت اطلاق ندارد، نه اطلاق زمانی و نه مکانی و در واقع آیات مذکور ناظر به یک قضیه خارجیه بوده و محدود به کفار لجوج و عنود قریش بوده است! شواهدی آن عزیزان برای ادعایشان آوردند که ضمن بیان آنها کمیتقویتش نیز میکنم:
🔻
از جمله شواهد آن عزیزان برای اینکه آیه ناظر به یک قضیه خارجیه است، این بود که در آیه شریفه به مصادیقی چون: مانعشدن از زیارتخانه خدا و اخراج اهل آن از آنجا اشاره شده است. «صَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ» این مصادیق نشان میدهد آیه در مقام بیان یک قاعده همیشگی نیست؛ بلکه یک قضیه خاص را بیان میکند. مثلاً در آیه 191 بقره خداوند میفرماید: «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یقاتِلُوکُمْ فیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ» سیاق آیه و سایر آیات و سنت پیامبر اکرم گویا است که این آیه ناظر به همان فضای خاص بوده است، نه اینکه بعد از فتح مکه و اسلام آوردن جزیرة العرب همچنان مسلمانان هرجا کافران را دیدند بکشند. آیه ۲۱۷ بقره نیز به همین ترتیب همینطور است و ناظر به همان فضا و کافران قریش است. «لا یزالُونَ یقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا» یعنی کفار قریش پیوسته با شما مىجنگند تا - اگر بتوانند - شما را از دینتان برگردانند؛ نه اینکه همه کفار همیشه با شما میجنگند و تا شما از دینتان دست برندارید دست از سر شما برنمیدارند.
🔻
اما در پاسخ عرض میکنم: ما نمیگوییم لایزال همه کفار با مسلمانان میجنگند تا مسلمانان دست از دینشان بردارند. بلکه آیات مختلفی نشان میدهد میتوان به برخی از کفار دوستی کرد و جنگی با برخی از کفار وجود ندارد: «لا ینْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (الممتحنه:8)
اما لایزال برخی از کفار که اینها رئوس طاغوت و دشمنان هستند با مسلمانان میجنگند و تا وقتی مسلمانان دست از دین خود برندارند، آنها دست از سر مسلمانان بر نمیدارند. یک جنگ همیشگی بین این دو وجود دارد و این طواغیت تا وقتی که بتوانند «إِنِ اسْتَطاعُوا» دست از سر مسلمانان برنمیدارند؛ یا باید مسلمانان به قدرتی برسند که طاغوتها دست از فتنهگری خود بردارند و دیگر نتوانند به آنها ظلم کنند، یا این طواغیت موفق شوند «یرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ» شما مسلمانان را از دینتان برگردانند.
در نتیجه فراز «لا یزالُونَ یقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا» مردد در این است که بگوییم «لا یزال کفار قریش اگر بتوانند با حضرت رسول و اصحاب ایشان در جنگ خواهند بود تا وقتی که آنها دست از دینشان بردارند» یا بگوییم: «لا یزال همیشه طاغوتها با مسلمانان در جنگ هستند تا وقتی که یا به واسطه قدرت مسلمانان، طاغوتها نتواند مقابل مسلمانان کاری کنند یا اینکه مسلمانان دست از دین خود بردارند.»
🔻
عرض ما این است که درست است که ضمایر درون آیه به کفار قریش و اصحاب پیامبر بازمیگردد؛ اما آیه در مقام بیان یک سنت همیشگی است، نه یک قضیه خاص کفار قریش، در آیات قرآن که معجزه جاودان و کتاب هدایت برای همیشه انسانها و همه نسلها در همه مکانها است، اصل بر این است که آیات در مقام بیان یک احکام کلی و همیشگی هستند، نه اینکه مربوط به قضیة فی واقعة باشند. یعنی کسی که ادعا میکند آیه مذکور و آیات مشابه منحصر به همان کفار و زمان و مکان است و ارتباطی با ما که مخاطبان قرآن هستیم ندارد، بایست قرینه محکمیبیاورد که در چنین تردیدهایی دست از این اصل کشیده شود. یعنی اصل موافق برداشت ما است نه برداشت آن عزیزان.
در آیه مذکور در ابتدای آیه شریفه حکم حرمت جنگ در ماههای حرام آمده است «یسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیر» که یک قضیه حقیقیه و برای همیشه است؛ در پایان آیه شریفه حکم ارتداد آمده است «وَ مَنْ یرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» که باز یک حکم همیشگی است و اینها برخلاف مدعای آن عزیزان است که آیه اختصاص به یک قضیه خاص دارد.
🔻
فراز «لا یزالُونَ یقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا» را اگر در کنار آیات دیگری ببینیم که یک سنت همیشگی در تقابل جریان حق و باطل را ذکر میکنند، آن آیات قرینه میشوند که اینجا نیز خداوند تبارکوتعالی در مقام بیان یک سنت همیشگی است. به طور مثال در آیه ۳۶ نحل آمده است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» در همه امتها رسولانی آمدند که شعارشان این بود «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» یک تقابل همیشگی با طواغیت برای همه انبیاء بوده است و یک قضیه مختص نبی مکرم اسلام نبوده است. در آیه ۷۶ نساء آمده است: «الَّذینَ آمَنُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطانِ إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً» کسانی که اهل ایمان هستند در راه خدا میجنگند و کسانی اهل کفر هستند در راه طاغوت میجنگند، پس بجنگید با رئوس و بزرگان شیطان؛ این آیه یک نزاع همیشگی بین دو ولایت الله و ولایت طاغوت و دستور به جنگ با رئوس آنها را بیان میکند، تقابل و تنافی بین دو ولایت که همیشه هست و تعطیل بردار نیست.
آنچه عرض شد در مورد آیه: «
وَ لَنْ تَرْضىٰ عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصٰارىٰ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ
» (بقره:۱۲۰) نیز برقرار است؛ یعنی در این تقابلی که جریان انبیاء با جریان طاغوت همیشه دارند و یهود بنا به آیاتی مشابه: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا» (مائده:۸۲) همیشه یک پای این دشمنی با جریان نبی خاتم یعنی اسلام هستند، همان سنت اشاره شده در آیه محل بحث جاری است و تقابل با آنها برقرار است و آنها دست از سر مسلمانان برنمیدارند تا وقتی که یا دیگر نتوانند یا مسلمانان دست از دینشان بردارند.
👈
به شرح حال در ایتا بپیوندید.