مصاحبه روزنامه عصر ایرانیان 14 بهمن 1403
🔻 ما پرسیدیم ویژگیهای ممتاز سید روحالله موسوی خمینی که ایشان را امام میکند، بگویید، شما گفتید: «معتقدم قبل از امام خمینی نیز ما عالم و روحانی ممتاز که ویژگیهای شبیه به امام را داشته است، داشتهایم و برخی را نام بردید و گفتید: بعد از امام خمینی نیز علمایی که ویژگیهای شبیه به امام را داشته باشند داریم و کسانی چون شهیدان صدر و بهشتی و حضرت آقا را نام بردید.» آیا یعنی واقعاً شما همه این بزرگان را در یک سطح میدانید؟!
بسمالله الرحمن الرحیم.
خیر؛ آنچه عرض کردم ویژگیهایی بود که جنس امام را از جنس خیلیهای دیگر متمایز میکرد، اما این ویژگیها به قول طلبهها تشکیکی هستند، جنس همه این علمایی که نام بردم از جنس امام است همه آنها اینطور است که از یک عمق علمیو پخته و با جامعیت به مسائل مینگرند، نگاهی کلان و تمدنی دارند، همگی به دنبال تحقق دین در صحنه عینی اجتماع هستند، اهل اتکا به خداوند و شجاع و امیدوار هستند، همگی خودساخته هستند و... اما این صفات مانند ایمان است، اهل ایمان که شدی اهل نجات هستی؛ اما خود ایمان نیز مراتب دارد. خود حضرت آقا در مورد امام میفرمایند: «حقیقتاً امام بزرگوار ما یک استثنا در تاریخ ما و یک قله ٔ بلند در حرکت ملت ایران بود... رجال تاریخى کشور را ما مىشناسیم. بنده کموبیش با تاریخ آشنا هستم. این شخصیت جامع نه در بین علماى بزرگ ما نظیر دارد، نه در بین زمامداران این کشور نظیر دارد، نه در بین مصلحان و منادیان تحول در این کشور نظیر دارد... ما علما و فقهاى بزرگى داشتیم که سخنان و مطالب آنها در اختیار ماست؛ امام بزرگوار در ردیف اول اینگونه شخصیتها قرار مىگیرد. بنده شرححال بسیارى از فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم عقلى، سیاسیون، پیرمردهاى پخته و آدمهای سنجیده را در کتابها خواندهام یا در زندگىام با آنها برخورد داشتهام؛ حقاً فاصله ٔ بین آنها و امام بزرگوار، فاصلهى زیادى است. هر کدام از ابعاد گوناگون این شخصیت، بهتنهایی از نظایر خود جلوتر و پیشتر است.» (۱۰ خرداد ۱۳۸۴)
در جای دیگری میفرمایند: «شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابلمقایسه نبود.» (۱۷ خرداد ۱۳۶۸) این جنس توصیفات را از امام فقط ایشان هم ندارند، مثلا آیتالله جوادی و آیتالله بهاءالدینی و خیلیهای دیگر امام را که میخواهند توصیف کنند، میگویند: «تالی تلو معصوم». یعنی کسی که معصوم نیست؛ ولی پا جای پای معصوم گذاشته، میخواهی در عصر خودت شبیهترین شخصیت به معصوم را درک کنی امام را ببین.
پس اینکه عرض کردم، افراد ممتازی از جنس امام، یعنی کسانی که اهل قیام لِله برای تحقق تمام دین با آن ویژگیها که عرض شد قبل و بعد از امام هستند، اما این به معنی این نیست که در این جنس ممتازین همه یک شکل هستند، بلکه در میان این ممتازین امام قله است، امام فرصت یافته است که همه این ویژگیهایی که عرض شد را به شکل کاملی به فعلیت برساند. بعد از امام، تربیت آدمهای از جنس امام در ذیل شخصیت مثل امام فراهمتر شد.
مثلا در یک بازهای نزدیک به پیروزی انقلاب وقتی امام در مقابل آمریکا موضع محکم و تند میگیرد، بزرگی چون شهید مطهری میگوید ایکاش امام چنین نمیکرد. آیتالله ریشهری نقل میکند: «در آن وقت امام تازه به پاریس رفته بودند یا میخواستند بروند و در ارتباط با مسائل سیاسی جاری، اعلامیه ٔ تندی علیه رژیم شاه و حمایت آمریکا از او صادر کرده بودند. استاد در پاسخ اینجانب و در تحلیل شرایط جاری فرمود: اعلامیه ٔ امام تند است، اینگونه که امام با آمریکا برخورد میکند، آمریکا نخواهد گذاشت انقلاب پیروز شود. نفت ایران برای آمریکا مانند آب برای موجود زنده است. آمریکا نمیتواند از نفت ایران صرفنظر کند، لذا اگر احساس کند با سقوط رژیم شاه، حکومتی در ایران تحقق خواهد یافت که در آن آمریکا هیچ منفعتی ندارد، با تمام توان مانع از سقوط رژیم خواهد شد. ازاینرو برخوردهای امام باید بهگونهای باشد که آمریکا منافع خود را در ایران صددرصد در خطر نبیند. هر چند مقصود استاد، ضرورت رعایت ملاحظات سیاسی برای تحقق پیروزی انقلاب اسلامیاز ناحیه ٔ امام بود، لیکن کاملاً مشهود بود که استاد نمیتوانست باور کند که راهی را که امام در پیش گرفته است به سقوط شاه و استقرار جمهوری اسلامی، خواهد انجامید» اما کسی مثل شهید مطهری با مسیر امام پیش میرود و میبیند شد و آمریکا نتوانست غلطی کند.
در یک بازهای قبل از پیروزی انقلاب در خرداد ۵۷ کمتر از چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، علما و حتی روحانیون انقلابی شعارشان میشود مبارزه منفی، یعنی هزینه ندهیم با عدم حضور خودمان مبارزه کنیم، امام میگویند: مبارزه فعال در صحنه داشته باشید، نمیشود به دریا زد و دامن انسان تَر نشد، علما همراهی نمیکنند میگویند جواب این خونها را چه کسی میدهد و خلاصه کار میرسد به جایی که دولت و رسانههای خارجی اینطور انعکاس میدهند که مبارزات تمام شد و روحانیت با رژیم مصالحه کردند! اینجاست که آن فضلای روحانی و چهرههای شاخص که قبلش با جریان مبارزه منفی که توصیه مراجع قم است همراه شده بودند پشیمان میشوند و مثلا روحانیون تبعیدی در یک اقدام هماهنگ بیانیهای صادر میکنند و مینویسند: «در حال حاضر عموم طبقات ملت ما اعم از روحانی و دانشگاهی و بازاری و کارگر و کشاورز و غیرهم دچار اضطراب و التهاب شدید شده و از آن بیم دارند که مبادا مبارزهی خونین و مقدسی که به قیمت جان عزیز صدها بیگناه و ... [آغاز شد] دیگر تمام شده است، متوقف یا کند شود و یا سطح آن تنزل یابد.... ملت ایران و ناظران مسلمان سراسر جهان برای نجات ایران چشم امید به مبارزات مراجع عظام تقلید دوخته تا ببیند که با پشتیبانی آنان از مبارزه بیامان مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمیالخمینی چگونه آزادی و استقلال و ثروت و عزین این کاروان غارتزده را از دشمن باز میستاند و چگونه در سایه عنایات پروردگار این قافله گمگشته را به مقصد میرسانند؟ از نظر مراجع عظام مخفی نخواهد ماند که انتظار ملت از آنان انتظاری است قرین حق و توأم با صدق و شک نیست که فرمان خدا و رسالت تبلیغ رهبران دینی را بر آن میدارد که با استفاده از موقعیتهای حساس و مناسب به پیشنهادهای ما که از مراکز تبعید به سنگر مبارزه ارسال میشود، توجه مبذول فرموده تا شاید بدین وسیله گذشته اسف انگیز جریان چهلم اخیر قم جبران گشته و آب رفته به جوی بازگردد.» این فضلا خودشان در جریان مبارزات فهمیدند که جز از راهی که امام مشخص میکند نمیتوان به مقصد رسید.
در یک بازهای در اولین روزهای آغاز جنگ وقتی حضرت آقا گزارش وضعیت نیروی هوایی ما را میشنود دلش خالی میشود و نزد امام میرود. حضرت آقا میگوید: «کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما داروندار نظامیمان دست اینهاست. اینها ... مىگویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حد اکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیماى سى ۱۳۰ است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهى کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون مىکنم، ... این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا مىرساند، درست مىکند، هیچ طور نمىشود. منطقاً حرف امام براى من قانعکننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، مىدانستم که خداى متعال این مرد را براى یک کار بزرگ برانگیخته و او را وانخواهد گذاشت. این را عقیده داشت؛ لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچه مىتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید. همان هواپیماهاى اف ۵ و اف ۴ و اف ۱۴ و اینهائى که قرار بود بعد از پنج شش روز بهکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما کار مىکند! بیست و نُه سال از سال ۵۹ مىگذرد، هنوز دارند کار مىکنند!»
اینها نمونههایی بود که خواستم نشان دهم که این امام که قله است، چطور دست بقیه را میگیرد و با خود بالا میکشد، چطور بقیه را با خود رشد میدهد. امام قله است و با دیدن این قله خیلیها راه برایشان روشن شد، خیلیها توانستند بالا بیایند.