در اعتکاف که بودم، بنده خدایی درد و دل میکرد، اولینبارش بود روزه میگرفت، میگفت: من سالهای دراز خدا هیچ جایی در زندگیام نداشت، غرق در موسیقی راک بودم، میگفت: ما یک اصل در زندگی داشتیم که هرکار میتوانی بکن تا خوش باشی، هرچه هست همین دنیا است، هرکار میخواستیم و میتوانستیم میکردیم، اما هرچه جلوتر رفتم جز اضطراب و استرس و ناآرامیبر من افزوده نشد.
در ختم مادر بزرگم گفتند قرآن بخوان، (فکر کنم منظورش همین رسم که در ختمها به صورت عمومیقرآن پخش میکنند و هرکس خودش مقداری میخواند بود.) میگفت: من تا آن وقت هیچ وقت با قرآن ارتباط نگرفته بودم، آنجا انگار آیات قرآن با من حرف میزد. همان شد نقطه تحول من، رفتم مسجد و نماز خواندم دیدم چقدر خوب است و آرامش دارد. شاید دو ماهی بیشتر نبود متحول شده بود، میگفت: اطرافیانم اعتقادی به دین و مسجد و این چیزها ندارند اما میگویند از وقتی سمت این چیزها رفتهای خیلی خوب شدهای، ولی با این وجود هم در صحبتهایش معلوم بود از گیردادن برخی از اطرافیانش به اعتقادات جدیدیش ناراحت است.
حالا که آمده بود اعتکاف دیگر این امید و آرامش برایش به اوج رسیده بود، میگفت: خیلی خوشحالم و حس خوبی دارم، میخواهم این حالم ادامه پیدا کند، چه کنم؟! به ذهنش رسیده بود برود بسیج اسم بنویسد.😄
تا قبل از اعتکاف امسال تجربه نیاز مردم در این سطح را نداشتم، شیراز که میروم از بس همه الحمد لله مستغنی هستند و سالها در فضای مسجد و دین بودهاند و هیچ کاری با تو ندارند، آدم احساس بیفایدگی دارد، اما اینجا آنقدر جوانها ول کن نبودند که تو باید از خودت میراندیشان تا بتوانی کمیاستراحت کنی. هر دو شب که گعده داشتم خودم آخرش گعده را تعطیل کردم، خسته شده بودم ولی ول کن نبودند، بعدش هم که آمدم در رختخواب مجدد جوانها میآمدند و صحبت میکردند و باید چند بار طلب صلوات میکردی که یعنی خب وقت خواب است. رفیقم که جان داشت تا ۴ صبح گعدهاش را ادامه داد و جوانها تا صبح ول کنش نبودند.
پیرمردها هم کم از جوانها نداشتند، بنده خدای پیرمردی بود میرفتم سر سفره میآمد آنجا، میرفتم استراحت میآمد آنجا، گعده میگرفتم میآمد مینشست، دوتای دیگراشان بودند، حداقل ۳ بار آمدند گفتند: خدا خیرتان دهد، خوش به حالتان که به این مسیر رفتهاید، شبهات زندگی ما را جواب دادید، بعد فهمیدم این دو بنده خدا از اساتید قدیمیدانشگاهی بودهاند چون میگفت: ما رفتیم در این مسیر دانشگاه، خوش به حال شما که رفتید در این مسیر بابرکت طلبگی.