loading...

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

بازدید : 2
جمعه 16 اسفند 1403 زمان : 18:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شرح حال

مصاحبه با روزنامه عصر ایرانیان 13 بهمن 1403

🔻 به نظر شما طبق خاطرات و زندگانی امام، ویژگی‌های ممتاز روح‌الله موسوی خمینی که ایشان را تبدیل امام خمینی می‌کند، چیست؟

سلام و رحمة الله

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شاید برخلاف انتظار شما و بیان خیلی‌ها که می‌خواهند امام را متفاوت از همه علمای طول تاریخ شیعه نشان دهند، باید بگویم این‌چنین نیست. معتقدم قبل از امام خمینی نیز ما عالم و روحانی ممتاز که ویژگی‌های شبیه به امام را داشته است، داشته‌ایم، مثلاً آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شاه‌آبادی، آیت‌الله مدرس شخصیت‌های شبیه به امام هستند که نیاز به توضیح دارد. بعد از امام خمینی نیز علمایی که ویژگی‌های شبیه به امام را داشته باشند داریم، شهید سید محمدباقر صدر، شهید بهشتی، حضرت آقا همگی ویژگی‌های شبیه به امام دارند که آنها را مثل امام ممتاز می‌کند. البته یک نکته مهم وجود دارد که این افراد مثل امام زیاد نیستند، در هر زمانه‌ای این‌چنین گوهرهایی نادر هستند. ویژگی‌های ممتاز و مشترکی که در امام و همه این علما وجود دارد و وجود مجموع این ویژگی‌ها در کنارهم، امام را امام می‌کند، شهید صدر و حضرت آقا را متمایز می‌کند، شهید مدرس را متمایز می‌کند. اگر بخواهم این ویژگی‌ها برشمرم به نظر مهم‌ترین آنها چند چیز است:

یک نکته اینکه این علما همگی شأن خود را در فقط محدود مرحله فهم و بیان دین نمی‌دانند، آنها همگی به دنبال محقق کردن دین و پیاده‌شدنش هستند، علم فقط در سینه‌ها و کتاب‌های این علما جا خوش نکرده، علم را به صحنه عمل و اجرا می‌کشانند. این علما چون به دنبال تحقق دین هستند با مردم کار دارند، با گفتن یک مسئله احساس رفع تکلیف نمی‌کنند، اینطور نیست که مسئله را گفتند دیگر کاری نداشته باشند که حالا من گفتم کسی شنید؟! نشنید؟! برایشان مهم نباشد، یک مسئله را که می‌گویند، می‌روند دنبالش که محقق شد؟ نشد؟ چرا؟ چطور بگوییم که محقق شود؟ چه مقدماتی دارد که شنیده نمی‌شود؟ چه کنم که بهتر شنیده شود؟ آنها که شنیدند بعدش چه؟ برایشان چه برنامه‌ای داشته باشم؟ آنها که نشنیدند برایشان چه برنامه‌ای داشته باشم؟! مثل یک مسیر است که این جنس علما، نسبت به آنهایی که کاری به تحقق دین‌ندارند، حالا حالاها باید جلو بروند و زحمت بکشند و فکر کنند و تلخی بکشند. جنس انبیاء هم همین‌طور بود، با دلسوزی می‌رفتند تا توحید را به صحنه اجتماع بکشانند، همین جهت هم است که موجب می‌شود این علما با مردم کار داشته باشند، اجتماع و مردم برایشان مسئله مهمی‌برایشان باشد.

نکته دیگر این علما همگی افق نگاهشان افق تمدنی است، منحصر در یک مسئله یا دو مسئله نیستند، افق نگاهشان افق راهبری امت است، افق حل مسائل امت است، افق درگیری دو تمدن اسلام و طاغوت‌های زمان است، بزرگ فکر می‌کنند، همت‌ها و عزم‌های بزرگ دارند، می‌توانند مسائل را از بالا ببیند و تحلیل کنند، رابطه یک مسئله را با دیگر مسائل کلان جامعه می‌فهمند، تجربیات تاریخی را به‌دقت مطالعه کرده‌اند، به‌راحتی دور نمی‌خورند. فرق است بین یک عالمی‌که شأن خود را این می‌بیند که در مورد مسائل کشور و امت حرف بزند، با عالمی‌که دنیایش به یک روستا یا شهر یا مدرسه و... محدود می‌شود، فرق است بین عالمی‌که نگاه نمی‌کند این حرفش در فضاهای دیگر چه تاثیراتی دارد با عالمی‌که می‌فهمد این حرف در جای دیگر چه تاثیری دارد، چطور برداشت می‌شود، اصلا آن فضای دوم که جهان اهل تسنن یا فلان طیف اجتماع و... باشند از این بیان چه برداشتی می‌کنند، علمای مثل امام اگر در یک لایه و فضا کار می‌کنند به ارتباط این لایه و فضا با دیگر فضاها نیز دقت دارند. این علما دغدغه وحدت شیعه وسنی و گروه‌های مختلف جهان اسلام دارند، دغدغه وحدت حوزه و دانشگاه را دارند، دغدغه اصلاح حوزه دارند، چرا؟! چون نگاهشان کلان است، به سرزمین‌ها و سال‌های بعد هم فکر می‌کنند.

نکته دیگر اینکه این علما همگی از سر پختگی و یک وزانت عمیق علمی‌و باروحیه انقلابی وارد صحنه تحقق دین شده‌اند، نه از سر یک هیجان، سال‌های دراز نکات دقیق علمی‌را باحوصله و صبر فهم کرده‌اند، نگاهی سطحی ندارند، عمق دین را طی سال‌ها زحمت فهم کرده‌اند، تنها فقیه نیستند، عارف و حکیم و تاریخ‌دان و فیلسوف و کلامی‌هم هستند، دارای جامعیت هستند و به مسائل از یک بعد نگاه نمی‌کنند می‌توانند هر مسئله را از ابعاد مختلفش فهم کنند. امام بعد از قریب به ۲۰ سال‌ تحصیل علوم حوزوی، سال‌ها علوم مختلف را در بالاترین سطح ممکن تدریس کرده است، معروف‌ترین استاد اخلاق قم هستند، معروف‌ترین استاد فلسفه و عرفان قم هستند، در فقه و اصول پرشمارترین درس را دارند. سال‌های تدریس اخلاق ایشان ۹ سال، فلسفه ۲۰ سال و فقط تدریس خارج فقه و اصول ایشان ۲۹ سال طول کشیده است، یک شخصیت عمیق علمی‌است که باروحیه انقلابی وارد میدان مبارزه شده است، نه یک جوان پرشور و سطحی! این عمق باعث می‌شود که چهارتا به‌ظاهر روشنفکر نتوانند ایشان را دور بزنند، فرق است بین عالمی‌که با دیدن چند تا آدم پرطمطراق خودش را می‌بازد و کسی که غنای نفسی دارد که خود را نمی‌بازد، فرق است کسی که به آنچه می‌گوید و می‌فهمد اطمینان دارد و کسی که با یک‌عالمه شک و ابهام وارد صحنه می‌شود، فرق است بین کسی که با یک آشوب و بحران خودش هم به شک می‌افتد با کسی که هرچقدر هم فتنه‌ها و چالش‌ها و پیچیدگی‌ها زیاد می‌شود باز با آرامش و اطمینان خاطر عمل می‌کند و دیگران می‌توانند به او اتکا کنند. فرق است بین کسی که به واسطه اعتماد تامش به خداوند رئیس‌جمهور آمریکا هم تهدید کند، به هیچ حساب نمی‌کند با عالمی‌که جلو فرماندار شهر و رئیس یک اداره هم احساس حقارت می‌کند! فرق است بین عالمی‌که وقتی یک کشور به کشور شما حمله کرده است، می‌گوید یک دیوانه‌ای آمده سنگی انداخته و رفته حلش می‌کنیم با یک عالمی‌که رنگ خون می‌بیند حالش بد می‌شود!

نکته بعد این علما همگی پاک‌باخته و با شجاعت و امید وارد میدان شده‌اند، این شجاعت و امید که حاصل از عدم تعلق به دنیا و توکل و اتکا تام به خداوند قادر مطلق است، امر خیلی مهمی‌است و واقعاً خیلی‌ها همین‌جا پایشان می‌لغزد، دلشان می‌لرزد، ناامید می‌شوند، برخی حرف‌ها در اینجا هست که قابل‌گفتن نیست و در اسناد دفن می‌شود و می‌رود و کسی که اهلش باشد، اسناد را دیده باشد، می‌فهمد که فلانی کجا خالی کرد، کجا کم آورد، اما همان جا امام کم نیاورد، شهید صدر کم نیاورد. این جنس علمای مانند امام همه آمده‌اند تا هزینه شوند برای دین، نیامده‌اند تا برای خودشان دکان و دستگاهی درست کنند به چیزی جز خداوند تعقل ندارند.

امام خاطره‌ای دارد که مربوط به اولین منبر رفتنشان در اوایل جوانی است، می‌گوید: «پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم. آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه با خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول الله (ص) است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم و این خواستن عهدی بود که با خدا بستم. اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد... و عده‌‌ای احسنت گفتند. وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.» این آدم خودش را از همان اول ساخته است و تکلیفش را با خودش مشخص کرده است.

👈 به شرح حال در ایتا بپیوندید.

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 87
  • بازدید کننده امروز : 86
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 226
  • بازدید ماه : 259
  • بازدید سال : 588
  • بازدید کلی : 15342
  • کدهای اختصاصی